کاربرد و گرامر Before در انگلیسی و چند جمله با before

I think I’ve seen this film before.

فکر کنم این فیلم را قبلا دیده ام.

Have you ever been here before?

قبلا اینجا بوده ای؟

She realised that she had seen him before.

او پی برد که وی را قبلا دیده است.

eight years before

هشت سال قبل

When I went back to the town that I had left eight years before, everything was different. (not … that I had left before eight years …)

وقتی به آن شهری که هشت سال پیش آن راترک کرده بودم رفتم ,همه چیز تغییر کرده بود.

I left school four years ago. (not … four years before i before four years)

مدرسه را چهار سال پیش ترک کردم. (چهار سال پیش ترک تحصیل کردم)

I want to get married one day. But before that i first, I want to travel (not … But before, I want to travel)

روزی ازدواج خواهم کرد اما قبل از آن می خواهم سفر کنم.

Before I have breakfast, I spend half an hour doing physical exercises.

قبل از صبحانه خوردن، نیم ساعت ورزش می کنم.

I prefer to do my exercises before I have breakfast.

ترجیح می دهم قبل از صبحانه خوردن، تمرین کنم.

Before he did military service, he went to university. (He went to university first.)

قبل از انجام خدمت سربازی، به دانشگاه رفت. (ابتدا به دانشگاه رفت)

He did military service before he went to university. (He did military service first.)

قبل لز دانشگاه رفتنش، ابتدا به سربازی رفت. (ابتدا به خدمت سربازی رفت)

I’ll telephone you before I come. (not … before I will come.)

قبل از اینکه بیایم، زنگ خواهم زد.

You can’t go home before I’ve signed the letters. (= … before the moment when I have completed the letters.)

قبا از اینکه نامه ها را مضا کنم، نمی توانی بروی.

He went out before I had finished my sentence. (= … before the moment when I had completed my sentence.)

قبل از اینکه جمله خودم را تمام کنم، او خارج شد.

We’d better get out of here before your father catches us.

قبل از اینکه پدرت ما رو بگیرد بهتر است از اینجا برویم.

She left before I could ask for her phone number.

قبل از اینکه بتوانم شماره بگیرم او رفت.

Please put out all lights before leaving the office.

لطفا قبا از ترک کردن اتاق اداری خود,لامپ ها را خاموش کنید.

Before beginning the book, she spent five years on research.

قبا از شروع کتاب، پنج سال برای تحقیقات سپری کرد.

I must move my car before nine o’clock.

قبل از ساعت 9 باید ماشینم را جا به جا کنم.

It’s parked in front of the post office. (not … before the post-office.)

آن را روبروی اداره پست پارک کرده ام.

Do you mind? I was before / in front of you!

ببخشید! من جلوی شما در صف بودم.

Her name comes before mine in the alphabet.

نام او لز لحاظ الفبایی در لیست جلوتر از من است.

I came up before the magistrates for dangerous driving last week.

من در دادگاه برابر قاضی به خاطر رانندگی خطرناک احضار شدم.

right before one’s eyes, before one’s very eyes.

درست مقابل چشمان شما

They killed his father right before his eyes.

پدرش را درست مقبل چشمانش کشتند.