تفاوت بین Different و Difference در زبان انگلیسی
در زبان انگلیسی اغلب مشاهده می شود که فراگیران دو کلمه difference و different را با هم اشتباه می گیرند و در جملات آنها را سهوا جا به جا به کار می برند. difference به معنی “تفاوت” است و نقش اسمی دارد و different معنی “متفاوت” را می دهد و صفت است. اکنون می خواهیم در این مقاله کامل به تفاوت بین different و difference در زبان انگلیسی با ذکر مترادف های گوناگون بپردازیم.
ابتدا از کلمه different شروع می کنیم که صفت است:
فهرست مقاله
کاربرد های Different
1. حالت اول: در نقش modifier
این کلمه شبیه توصیف گر های اسمی هم در جمله عمل می کند و همراه any, no, little, much هم می آید:
I hadn’t seen her for years, but she wasn’t any different.
او را مدت زیادی است که ندیده ام ,اما زیاد تغییری هم نکرده بود.
How’s the patient, doctor?*No different.
جناب دکتر، حال مریض چطور است ؟ تغییری نکرده است.
His ideas are little different from those of his friends.
ایده های او از دوستانش متفاوت بود.
The new school isn’t much different from the old one.
مدرسه جدید زیاد نسبت به قبلی تفاوتی نکرده است.
نکته: اصطلاح Quite different معنی خیلی متفاوت می دهد:
I thought you’d be like your sister, but you’re quite different
فکر کردم شبیه خواهرت باسی ,اما خیلی تغییر کرده ای.
بر عکس صفات مقایسه ای کلمه different با very هم همراه می شود:
She’s very different from her sister.
او با خواهرش خیلی تفاوت دارد.
2. حالت دوم: حروف اضافه بعد از different : from, to
باید به خاطر بسپارید که بعد از این کلمه فقط دو حرف اضافه from و to می آیند .حرف اضافه from را معمولا بعد از این کلمه در انگلیسی بریتانیایی و than را در انگلیسی آمریکایی بیشتر می بینیم:
American football is very different from/to soccer. (AmE … different from/than soccer.)
فوتبال آمریکایی خیلی از فوتبال عادی، متفاوت است.
نکته: قبل از یک عبارت یا جمله واره ,different than هم در انگلیسی بریتانیایی دیده می شود:
The job’s different than I expected. (or . . . different from/to what I expected.)
شغل، نسبت از آن چیزی که انتظارش را دلشتم متفاوت بود.
حال می خواهیم کاربرد difference را در چندین جمله بررسی کنیم و به دلایل صحیح و غلط بودن آنها بپردازیم.
کاربرد های Difference
1. حالت اول
BAD: You have to make a difference between women who have to work and women who choose to work.
غلط: تو بین خانم هایی که مجبورند کار کنند و انتخاب می کنند که کار کنند فرق ایجاد کرده ای.
GOOD: You have to make a distinction between women who have to work and women who choose to work.
صحیح: تو بین خانم هایی که مجبورند کار کنند و انتخاب می کنند که کار کنند تفاوت ایجاد کرده ای.
نکته: عبارات make/draw a distinction (between A and B) معنی تفاوت و تمایز ایجاد کردن را می دهد:
Sometimes it is difficult to make a clear distinction between qualifications and experience.
گاهی تمایز واضحی بین تجربه و صلاحیت ایجاد کردن بسیار سخت است.
Most societies draw a distinction between the status of an unmarried woman and a married one.
بیشتر جوامع بین خانم های مجرد و متاهل تمایز و تفاوت قائل می شوند.
2. حالت دوم
BAD: As soon as I arrived in the USA, I noticed a big difference of social behaviour.
غلط: به محض اینکه به آمریکا رسیدم، تفاوت عظیمی در رفتار اجتماعی مشاهده کردم.
GOOD: As soon as I arrived in the USA, I noticed a big difference in social behaviour.
صحیح :به محض اینکه به آمریکا رسیدم، تفاوت عظیمی در رفتار اجتماعی مشاهده کردم.
نکته: حرف اضافه ای که بعد از کلمه difference می آید in است نه of:
Since there was very little difference in price, we bought the large packet.
از آنجایی که تفاوت اندکی در قیمت بود ,ما پاکت بزرگ تر را خریدیم.
Differences in eating habits can cause considerable embarrassment.
تفاوت در عادت های خوراکی گاها موجب شرمساری بیش از حد می شود.
اکنون به چند مترادف برای این کلمات دقت کنید:
اصطلاح know the difference معنی تفاوت و تمایز بین چیزی را دانستن است:
He’s speaking Italian, not Spanish. Don’t you know the difference?
او ایتالیایی صحبت می کند، نه اسپانیایی .تفاوتشان را نمی دانی؟
مترادف بعدی contrast هم معنی تمایز را می دهد که هنگام مقایسه و بررسی بسیار واضح و روشن است و در ساختار contrast between something/somebody and something/somebody مشاهده می شود:
What surprised me was the contrast between Picasso’s early style and his later work.
چیزی که مرا سورپرایز کرد تمایز بین اثرهای اولیه پبکاسو با کارهای هنری آخرش است.
مترادف بعدی کلمه gap است که معنی شکاف، فاصله و تفاوت را می دهد که از آن برای تفاوت بین دو مقدار، سن، دو گروه از مردم استفاده می کنیم و با حرف اضافه between می آید:
There’s a ten-year gap between Kay’s two children.
فاصله سنی بچه های کنی 10 سال است.
The gap between rich and poor is wider in the South than in the rest of the country.
فاصله طبقاتی بین پولدار و فقیر در حنوب کشور از هر نقطه دیگر بیشتر است.
هم نشین های لغوی age/gender/income etc gap به ترتیب معنای فاصله سنی/جنسی/درآمدی را می دهد:
The age gap between us didn’t seem to matter until we decided to have children.
فاصله سنی بین ما تا وقتی که تصمیم به بچه دار شدن نگرفته بودیم چیز مهمی به نظر نمی رسید.
مترادف بعدی کلمه gulf است که معنی تفاوت فاحشی را مخصوصا بین عقاید، ایده ها و سبک زندگی دو گروه می دهد و بیشتر در ساختار gulf between somebody and somebody دیده می شود:
More riots led to a growing gulf between the police and the communities in which they worked.
آشوب های بیشتر منجر به ایجاد شکافی عمیق بین پلیس و جوامعی که در آن کار می کردند شد.
مترادف بعدی اصطلاح bridge/cross the gulf است که معنی کم کردن فاصله و شکاف می شود:
The central problem was how to bridge the gulf between the warring factions of the party.
مشکل اصلی این بود که چگونه شکاف بین احذاب درگیر را پر کنیم/اختلافشان را حل و فصل کنیم.
مترادف بعدی کلمه رسمی disparity که معنی ناسانی و نابرابری را می دهد و از آن برلی تاکید بر ناعادلانه بودن مشکلات استفاده می کنیم و حرف اضافه همراه آن between و in است:
It is not easy to explain the disparity that still exists between the salaries of men and women.
توضیح و شرح نابرابری بین حقوق مرد ها و زن ها کار راحتی نیست.
disparity in: the disparity in wealth between the highest and the lowest employees
نابرابری مالی و رفاهی بین بالاترین و پایین ترین کارمند ها.
عبارت بعدی make/draw a comparison به معنی انجام مقایسه است که در آن دو یا چند فرد یا چیزی را با هم مقایسه کرده و شباهت های آنها را بیان می کنیم:
In her article, she makes a comparison between people’s lives now and 50 years ago.
در مقاله اش، او به انجام مقایسه بین افرادی که الان و 50 سال پیش زندگی می کردند، پرداخته است.
It is possible to draw a comparison between the two poets’ work.
امکان انجام مقایسه بین اثر دو شاعر وجود دارد.
مترادف بعدی draw an analogy که کمی رسمی تر است معنی قیاس کردن را می دهد:
Some people have attempted to draw an analogy between America’s invasion of Iraq and the war in Vietnam.
بعضی از افرلد تلاش کردند تا تهاجم آمریکا به عراق را با تهاجم آنها به ویتنام قیاس کنند.
مترادف بعدی draw a parallel است که معنی وجه تشابه و شباهت یافتن بین دو یا چند چیز را می دهد:
He draws a parallel between football and religion.
او بین فوتبال و دین وجه تشابه می یابد.
Parallels can be drawn between her work and that of Picasso.
وجوه تشابه بین کار او و پیکاسو قابل رویت است.
عبارت make/draw a distinction between معنی تفاوت و تمایز یافتن را می دهد:
The author draws a distinction between allowing death to occur, and causing it.
نویسنده بین وقوع مرگ و دلایل آن تفاوت هایی یافت.
It is important to make a distinction between people’s fears about crime and the amount of crime that really happens.
یافتن تمایز بین ترس افراد در مورد جرم و تعداد جرم هایی که رخ می دهند بسیار مهم است.
این کاربرد ها و تفاوت بین Different و Difference در زبان انگلیسی بود که امیدواریم به خوبی یاد گرفته باشید. اگر سوالی در این مورد دارید، از بخش نظرات همین صفحه بپرسید. راستی برای یادگیری کامل زبان انگلیسی، کلاس های آموزش آنلاین زبان انگلیسی ما را از دست ندهید!
دیدگاهتان را بنویسید