فرق بین Doubt و Skepticism و Hesitation در زبان انگلیسی
در زبان انگلیسی کلمات متعددی برای بیان شک و تردید وجود دارد که معروف ترین آنها doubt است. اکنون می خواهیم در این مقاله به تفاوت بین doubt با دیگر مترادف های معروفش نظیر hesiation و skepticism بپردازیم و کاربرد آنها را برایتان شرح دهیم و در پایان چندین مترادف دیگر هم معرفی کنیم.
اکنون با کلمه doubt شروع می کنیم که در حالت اسم و فعل یک شکل دارد و معنی “شک” و “شک کردن” را می دهد.
جملات بعد از فعل doubt اکثرا با whether و if و that همراه می شوند.
Economists doubt whether interest rates will fall in the near future.
اقتصاد دان ها شک دارند که آیا نرخ سود ها در آینده کاهش بیابد.
I doubt if shell come this evening.
شک دارم بتوانم امروز عصر بیایم.
The directors doubt that new machinery is really necessary.
مدیران شک دارند که ماشین آلات جدید واقعا لازم و ضروری باشند.
در حالت غیر رسمی و گفتاری، اغلب افراد از حروف ربط (if و wether) استفاده نمی کنند.
I doubt we’ll have enough money for a holiday.
شک دارم پول کافی برای تعطیلات داشته باشیم.
بعد از حالت منفی فعل doubt ما معمولا فقط از that استفاده می کنیم و حرف ربط دیگری نمی آوریم.
I don’t doubt (that) there will be more problems.
شکی ندارم (که) مشکلات بیشتری خواهیم داشت.
کلمه بعدی hesitation است که معنی دودلی و تردید را می دهد و فعل آن hesitate است.
After some hesitation one of them began to speak.
بعد از کمی دو دلی یکی از آنها شروع به صحبت کرد.
He agreed without hesitation.
او بدون هیچ تردیدی موافقت کرد.
I would have no hesitation in recommending Philip for the position.
من هیچ تردیدی برای پیشنهاد پست کاری به فیلیپ ندارم.
There was a slight hesitation in Jamie’s voice.
در صدای جمز کوچکترین تردیدی دیده می شد.
و کلمه آخر skepticism که کلمه رسمی تری است معنی شکاکی و بدبینی یا بددلی می دهد.
He way fired due to his constant skepticism.
او به خاطر بدبینی دائمی اش اخراج شد.
اکنون به مترادف های دیگر این کلمات و مثال هایشان توجه کنید.
اولین مترادفbe doubtful/dubious ː است که واضح است doubtful صفت doubt است و معنی شکاک و با تردید را می دهد.
Economists are doubtful that the situation will improve this year.
اقتصاد دان ها شکاک هستند که موقعیت امسال توسعه و پیشرفت کند.
‘You can eat the whole fish including the head.’ Janey looked dubious.
می توانی تمام ماهی را حتی سر آن را هم بخوری، جنی با تردید خاصی نگریست.
When my husband suggested emigrating, I was dubious at first.
وقتی همسرم پیشنهاد مهاجرت داد، من در ابتدا دو دل بودم.
Mum looked doubtful when I suggested having a party for all my friends.
مامان ابتدا وقتی که پیشنهاد مهمانی دادن را دادم دو دل به نظر می رسید.
کلمه و اصطلاح بعدی have reservations است که معنی شک و تردید از پیش روی طرح و ایده ای برای انجام کاری را می دهد.
Health care professionals had reservations about giving both vaccines together.
متخصصین حوزه سلامت در مورد تجویز دو واکسن همزمان ابتدا شک داشتند.
اصطلاح بعدی have misgivings است که معنی دل شوره داشتن یا نسبت به چیزی و نتیجه چیزی از شک و تردید زیاد بد دل بودن را می دهد.
Ralph had serious misgivings about changing his career at the age of 50.
رالف نسبت به تغییر شغلش در سن 50 سالگی بد بین/بد دل بود.
اصطلاح بعدی have mixed feelings هم معنی دو دل و دوگانگی احساس داشتن را می دهد چون در مورد عواقب کاری مطمئن نیستیم.
I have very mixed feelings about moving house – it’s exciting but I’ll miss this area.
من در مورد اثاث کشی دودل هستم – خیلی ایده جذابی است اما دلم برای این ناحیه هم تنگ خواهد شد.
اصطلاح بعدی have second thoughts معنی از بعد و طرف دیگر را می دهد که از آن برای بیان شک و تردید نسبت به درستد تصمیم استفاده می کنیم.
I liked the dress in the shop, but when I got it home I had second thoughts
من از لباس داخل مغازه خوشم آمد، اما وقتی به خانه رفتم از طرف دیگر دو دل شدم.
در این مطلب با فرق بین Doubt و Skepticism و Hesitation در زبان انگلیسی آشنا شدیم. اگر سوالی در مورد این موضوع دارید، حتما از بخش نظرات همین مطلب با ما در میان بگذارید. راستی برای یادگیری کامل زبان انگلیسی می توانید در کلاس های آموزش زبان انگلیسی آنلاین فرالن شرکت کنید. اطلاعات بیشتر در صفحه مربوط به این زبان در سایت قرار دارد.
دیدگاهتان را بنویسید