معنی و کاربرد فعل feel در زبان انگلیسی
فعل feel در زبان انگلیسی دارای معانی متعدد و گوناگون است و معنی اصلی آن “احساس کردن” است. اکنون در این مقاله می خواهیم در جزییات به معانی متعدد و کاربرد آن ها بپردازیم.
معمولا در زبان انگلیسی از این فعل در حالت استمراری استفاده نمی کنیم. این فعل بیشتر حالت فعل ربطی دارد و بعد از آن صفت یا متمم اسمی می آید و حتی می تواند در نقش فعلی ساده با مفعول مستفبم ظاهر شود.
فعل feel در نقش فعل ربطی:
در زبان انگلیسی از این فعل می توان برای بحث و صحبت در مورد وضعیت فیزیکی و ذهنی فرد استفاده کرد.
I feel fine. Do you feel happy?
من حالم خوب است. تو احساس شادی می کنی؟
Andrew was beginning to feel cold.
کم کم اندرو داشت احساس سرما می کرد.
When Louise realised what she had done, she felt a complete idiot.
وقتی لوییز فهمید که چه کاری کرده است، احساس نادانی و خنگی می کرد.
در این کاربرد و حالت فعل feel را معمولا با ضمایر انعکاسی به کار نمی بریم.
He always felt inferior when he was with him. (More natural than He always felt himself inferior …)
او همیشه وقتی با او بود احساس کمتر بودن (عقده حقارت) داشت.
اگر بخواهیم در مورد احساسات در لحظه و حال حاضر صحبت کنیم می توان این فعل را در حالت استمراری به کاربرد و معنای فعل در این حالت فقط کمی متفاوت است.
I feel fine. /I*m feeling fine.
حالم خوب است / حال خوبی دارم.
How do you feel? / How are you feeling?
چه احساسی داری؟/ حالت چطور است؟
That feels nice!
حس خوبی دارد.
The glass felt cold against my lips.
لیوان حس سرما بر روی لب هایم داشت.
کاربرد فعل feel در نقش فعل ربطی در اصطلاحات (feel like, feel as if/though):
فعل feel می تواند بعد از like و as if /though بیاید.
My legs feel like cotton wool.
پاهایم مثل پنبه شده اند!
Alice felt as if/though she was in a very nice dream.
آلیس حس کرد که در رویای خوبی قرار دارد.
استفاده از اصطلاح feel like به عنوان خواستن و با حس انجام کاری را داشتن:
I feel like a drink. Have you got any beer?
دوست دارم یک نوسیدنی بخورم. آبجو داری؟
نکته: در لین کاربرد و حالت معمولا بعد از feel like از ساختار ing استفاده می کنیم.
I felt like laughing, but I didn’t dare.
دوست داشتم بخندم، اما جرات نکردم.
مقایسه کنید:
I felt like swimming. (= I wanted to swim.)
حس و حال شنا کردن داشتم.
I felt like / as if I was swimming. (= It seemed as if I was swimming.)
احساس می کردم که انگار داشتم شنا می کردم.
کاربرد feel به عنوان فعلی عادی برای بیان عکس العمل و ایده و نظر ها:
در این حالت تحت هیچ شرایطی از حالت استمراری فعل feel نباید استفاده کرد.
I feel sure you’re right.
مطمئنم که حق با شماست.
He says he feels doubtful about the new plan.
او می گوید که حس دو به شک در مورد طرح جدید دارد.
I feel (that) she’s making a mistake.
احساس می کنم او دارد اشتباه می کند.
نکته: ساختار با مفعول + to be + متمم در حالت رسمی ممکن است اما زیاد رایج نیست و کاربرد ندارد.
I felt her to be unfriendly. (More normal: I felt that she was unfriendly.)
احساس کردم او رفتارش غیر دوستانه است.
نکته: ساختار دیگری هم وجود دارد که در آن feel it + to be + adj/noun می آوریم.
We felt it necessary to call the police.
ما حس کردیم که باید به پلیس زنگ بزنیم.
I felt it (to be) my duty to call the police.
احساس کردم وظیفه دارم به پلیس زنگ بزنم.
استفاده از فعل feel به عنوان فعلی عادی برلی بیان احساسات و عکس العمل های فیزیکی که از طریق لمس چیزی به ما منتقل می شود:
I suddenly felt an insect crawling up my leg.
ناگهان احساس کردم که یک حشره روی پاهایم در حال حرکت است.
I can feel something biting me!
حس می کنم چیزی دارد نیشم می زند.
استفاده از این فعل به معنی لمس کردن:
با استفاده این فعل به همراه مفعول مستقیم می توانیم معنی لمس کردن را القا کنیم.
Feel the photocopier. It’s very hot.
دستگاه فتوکپی را لمس کن، خیلی داغ است.
What are you doing?* I’m feeling the shirts to see if they’re dry.
چه کار می کنی؟ می خواهم به لباس ها دست بزنم تا ببینم خشک شده اند یا نه؟
این بود از معنی و کاربرد فعل feel در زبان انگلیسی که امیدوارم به خوبی یاد گرفته باشید. اگر سوالی در مورد این موضوع دارید، حتما از بخش نظرات همین مطلب با ما در میان بگذارید. راستی برای یادگیری کامل زبان انگلیسی می توانید در کلاس های آموزش زبان انگلیسی آنلاین فرالن شرکت کنید. اطلاعات بیشتر در صفحه مربوط به این زبان در سایت قرار دارد.
دیدگاهتان را بنویسید